افسر

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان

تفسیر4

جمعه, ۲۷ تیر ۱۳۹۳، ۱۲:۴۱ ب.ظ

فصل چهارم: تفسیر قرآن به سنّت

خداوند که خود عهده‏دار تلاوت آیات، تعلیم کتاب و حکمت و تبیین معارف الهی و تزکیه نفوس است، همان را بر عهده انبیای خود و نیز بر عهده خصوص حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) گذاشته است. عترت طاهرین (علیهم‏السلام) بر اساس حدیث متواتر ثقلین همتای قرآن بوده، تمسک به یکی از آن دو بدون دیگری مساوی با ترک هر دو ثقل است و برای دستیابی به دین کامل اعتصام به هر کدام باید همراه با تمسک به دیگری باشد. تفسیر قرآن به سنّت گرچه لازم و ضروری است، لیکن چنین تفسیری در قبال تفسیر قرآن به قرآن، همانند ثَقَل اصغر است در ساحت ثَقَل اکبر؛ یعنی در طول آن است، نه در عرض آن و معیّت آن دو با هم به نحو لازم و ملزوم است، نه به نحو ملازم و به نهج طولی است، نه عَرْضی تا سنّت ابتدا در عرض قرآن باشد و بتواند متعرّض آن گردد و بر آن اعتراض کند و معارض آن شود؛ البته ممکن است رسالت نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) با معجزه دیگری غیر از قرآن ثابت شود که در این صورت حجّیتِ سنّت فرع بر حجّیت قرآن و برابر رهنمود قرآن نخواهد بود؛ لیکن لزوم عَرْضِ بر قرآن و پرهیز از تعارض و تباین با قرآن در خصوص سنّت غیر قطعی در هر حال ضروری است.

هرگز حقیقت انسانِ کاملِ معصومْ از حقیقت قرآن مجید جدا نیست و به هیچ وجه نمی‏توان اثبات کرد که قرآن، یعنی کلام خدا، بر حقیقت خلیفه تامّ الهی که او هم کلمه علیای خداست برتری دارد؛ عترت، یعنی انسانهای کامل، بحث کنونی درباره بررسی قرآن و عترت نیست، بلکه درباره قرآن و سنت (سنّت به‏جا مانده از آن ذوات نوری) است. هر پیامبری که به همراه خود کتاب آورد، آن کتاب روشن و روشنگر است و هیچ ابهامی در آن نیست؛ مگر آن که تیرگی تحریف و تاریکی تبدیلِ بشری در آن راه یابد. خداوند سبحان پیامبر خود را اعم از خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) و غیر خاتم به عنوان مُبَیِّنِ ره‏آوردِ وحی و شارحِ ره‏توشه الهام و مُعَلّمِ کتاب و حکمت معرفی می‏کند: (وما أرسلنا من رسولٍ إلاّ بلسان قومه لیُبیّن لهم فیضلّ الله من یشاء ویهدی من یشاء وهو العزیز الحکیم). سنت هیچ پیامبری، مباین، معارض و مخالف با متن کتاب آسمانی او نیست و این مطلب هم اختصاصی به سنّتِ پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) ندارد. نکته:

1 ـ مراد از سنّت خصوص حدیث لفظی نیست.

2 ـ لزوم عَرْضه سنّت معصومین (علیهم‏السلام) بر قرآن کریم لوازمی دارد که به برخی از آنها اشاره می‏شود: الف: صیانت اَبَدی قرآن از گزند تحریف؛ ب: امکان تحریف سنّت از جهت سند یا دلالت؛ ج: حجیّت ظاهر قرآن.

منظور از عَرْض که سنّت قطعی ضرورت آن را تبیین می‏کند، احراز «عدم مخالفت» سنّتِ مَعْروض با قرآن کریم است، نه «اثبات موافقت» با آن. اگر برخی از آیات قرآن مبهم باشد و بدون سنّت اصلا ً روشن نگردد، هرگز چنان عَرْضه‏ای و چنین نتیجه‏گیری ممکن نیست. باید اولا ، همه آیات قرآن روشن باشد و ثانیاً، فهم هیچ آیه‏ای متوقف بر سنّت نباشد و ثالثاً، اگر فهم برخی از آیات متوقف بر سنّت باشد در همان محورْ دور لازم می‏آید و در این مطلب فرقی بین اثبات حجیت سنت از راه قرآن و حجیت آن از راه معجزه دیگر نیست.

روایات عَرْض سنت بر قرآن خواه در حال تعارض روایات با یکدیگر و خواهد در حالت عدم تعارض مخصوص به سنّت غیرقطعی است؛ زیرا سنّت قطعی به مثابه قرآن، معروض علیه است، نه معروض. در مبحث همتایی قرآن وعترت (نه قرآن و حدیث) دو مطلب وجود دارد: یکی ثَقَل اکبر بودن قرآن نسبت به عترت و دیگری همسانی آن دو با هم؛ تبیین حدود، جزئیات و نحوه اجرای آنچه خطوط کلی آن در قرآن کریم آمده، تفسیر نیست؛ مثلا ً روایاتی که حکم اخفاتی بودن برخی نمازها را بیان می‏کند، تفسیر مفهوم آیه شریفه (أقیموا الصلاة) نیست؛ بلکه مبیّن حدود جزئی آن است. قرآن کریم عهده‏دار تبیین خطوط کلی معارف و احکام دین است و تبیین حدود و جزئیات و شیوه اجرای آن بر عهده پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و عترت طاهرین (علیهم‏السلام) است.

ویژگیهای سنّت قطعی

اولا ً، سنّت به دو قسم منقسم است: یکی قطعی و دیگری غیر قطعی. ثانیاً، آنچه باید بر قرآن عرضه شود سنّت غیر قطعی است و هرگز سنّت قطعی نیازی به عرض بر قرآن ندارد. ثالثاً، سنّت قطعی همانند قرآن کریم گذشته از بی‏نیازی از عَرْض بر منبع دیگر، خودش به عنوان منبع جداگانه مورد عَرْضِ سنّت غیر قطعی است. رابعاً، گرچه سنّت قطعی از دو جهت همانند قرآن کریم است؛ یعنی در بی‏نیازی از عَرْض بر منبع دیگر و در این که خودش منبع عرض سنّت غیر قطعی بر آن است، همانند قرآن کریم است، لیکن حجیَّت و اعتبار آن متوقف بر ثبوت رسالت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است و رسالت آن حضرت متوقف بر معجزه بودن قرآن است (در صورتی که رسالت پیامبر به معجزه دیگر تکیه نکند). شایان ذکر است که، سنّت قطعیْ فراوان نیست.

صعوبت فهم سنّت

فهم سنّت نیز همانند فهم قرآن کاری است بس دشوار؛ زیرا معارف اهل‏بیت عصمت و طهارت (علیهم‏السلام) همتای مطالب قرآن کریم، قول ثقیل است از این رو در تعریف سنّت‏شناسی نیز، قیدِ «به قدر طاقت بشری» مأخوذ است. سرّ دشواری ادراک صحیح سنّت معصومین (علیهم‏السلام) همانند راز سختی ادراک درست قرآن کریم دو چیز است: یکی ثَقِیل و وزین بودن کلام که مستلزم صعوبت تحمّل فکری آن است، دیگری آن است که متکلم در کلام خویش متجلّی است. راز صعوبت دانش ناب نسبت به سنّت معصومین (علیهم‏السلام) همواره یکسان نیست؛ زیرا برای محققانِ مطاع و متبوع وقتی صعب می‏شود که ستاره برهان یا خورشید شهود آنان افول کند.

پیوند ناگسستنی قرآن و عترت (ع)

مراد از عترت (علیهم‏السلام) در حدیث ثقلین، شخصیّت حقوقی آنان است. شخصیّت حقیقی عترت در دسترس بسیاری از مسلمانان نیست. بنابراین، رجوع به امام به معنای رجوع به امامت و احکام و حِکَم صادر از آن مقام است. اعلام جدایی‏ناپذیری ثقلین، خبری غیبی است که لازمه صدق و صحت آن، بقای امام معصوم تا قیامت، عصمت امام، علم امام به معارف و حقایق قرآنی و همچنین اشتمال قرآن بر احکام و معارف ضروری و سودمند برای بشر و نیز مصونیت قرآن از گزند تحریف است.

اکنون باید به تبیین این مطلب پرداخت که عدم افتراق ثقلین به چه معناست. جدایی‏ناپذیری ثقلین بدین معنا نیست که امام (علیه‏السلام) همواره مصحفی را به همراه خود دارد؛ بلکه به معنای عدم انفکاک امامت و وحی قرآنی از یکدیگر است؛ امامان (علیهم‏السلام) مبیّن و مفسّر قرآن کریم و شارح جزئیات و تفاصیل و نحوه اجرای کلیات آن هستند و قرآن نیز انسانها را به معصومین (علیهم‏السلام) ارجاع و به سنّت آنان بها می‏دهد. اگر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در حدیث ثقلین، سخن از جدایی‏ناپذیری ثقلین به میان نمی‏آورد، جای این توهم بود که تمسک به هر یک، به تنهایی، برای هدایت بشر کافی است؛ بنابراین، قرآن کریم با این که در اصل حجیت و همچنین در دلالت ظواهر مستقل است و وابستگی آن به روایات در این بخش، مستلزم دور خواهد بود، هرگز حجّت منحصر نیست. روایات نیز گرچه پس از تثبیت اصل حجیت آن به وسیله قرآن (چه در سنت قطعی و چه در سنت غیر قطعی) و بعد از احراز عدم مخالفت آن با قرآن (در خصوص سنت غیر قطعی) حجتی مستقل است، لیکن حجت مستقلِ منحصر نیست. و این دو حجت مستقل غیر منحصر همراه با حجت مستقل سوم، یعنی برهان عقلی، سه منبع مستقلِ غیر منحصر معارف دین است. که با ملاحظه و جمع‏بندی نهایی هر سه منبع می‏توان به پیام خدا و حکم قطعی الهی دست یافت. بر اساس حدیث شریف ثقلین، عترت منهای قرآن، «عترت منهای عترت» خواهد بود و همچنین قرآن منهای عترت به منزله «قرآن منهای قرآن» خواهد بود.

مدار هم‏بستگی ثقلین

قرآن کریم در سه جهت مستقل است: 1 ـ در اصل حجیّت. 2 ـ در دلالت ظواهر الفاظ؛ گرچه مستفاد از ظهور مطلبی است ظنّی، نه قطعی. 3 ـ در ارائه خطوط اصلی و کلی دین.

قرآن و سنت جدایی‏ناپذیر است؛ بدین معنا که قرآن عهده‏دار تبیین خطوط کلی دین است و سنت عهده‏دار «تبیین حدود و جزئیات و تفاصیل احکام». روایات به دو دسته تقسیم می‏شود: یکی روایات ظنّی‏الصدور و دیگری روایات قطعی‏الصدور؛ اما روایاتی که صدور آن از معصومین (علیهم‏السلام) ظنی است (سنت غیر قطعی) هم در سند وابسته به قرآن کریم است و هم در دلالت؛ در سند، از این جهت که قرآن کریم نسبت به کسی که نبوّت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) با معجزه دیگر برای او اثبات نشد و در دلالت، از این جهت که حجیّت محتوای احادیث غیر قطعی در گرو عدم مخالفت محتوای آن با قرآن کریم است. اما احادیث قطعی‏الصدور تنها در ناحیه سند، یعنی اصل حجیّت (نه سند مصطلح رجالی) نسبت به کسی که نبوّت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از راه معجزه دیگر برای وی ثابت نشده باشد به قرآن وابسته است.

قرآن کریم که حدوثاً و بقائاً مستقل است، نسبت به روایات که حدوثاً و بقائاً تابع قرآن است، ثَقَل اکبر به شمار می‏آید؛ مراد از استقلال، استقلالِ نسبی است، نه نفسی. از این رو اعتماد به اصول عقلایی در فهم معانی الفاظ قرآن منافی استقلال آن در حجیت و دلالت نخواهد بود.

حجیّت حدیث در معارف اعتقادی

آنچه تا کنون تبیین شد، حجیّت کلام معصومین (علیهم‏السلام) در تفسیر آیات قرآن بود. اکنون باید حجیّت کلام اهل عصمت در «معارف اعتقادی» و «احکام عملی» (نه خصوص تفسیر متن مقدسی مانند قرآن) بررسی شود. مسائل دین از یک نظر گاه قابل تقسیم به دو بخش «معارف اعتقادی» و «احکام عملی» است. آنچه در این جا مورد بحث قرار می‏گیرد حجیّت سخنان معصومین (علیهم‏السلام) در بخش معارف اعتقادی است که ظن و گمان در آنها اعتباری ندارد و قابل تعبّد نیست، بلکه باید در آن به قطع و یقین دست یافت تا نَفْس آرام بگیرد و آن را بپذیرد. سخنان معصومین (علیهم‏السلام) در بخش معارف اعتقادی دو دسته است:

1 ـ روایاتی که در ارکان سه‏گانه خود، دارای جزم و یقین است؛ یعنی در «اصل صدور» و «جهت صدور» و «دلالت بر محتوا» قطعی است؛ محتوای دعوت تا آن‏جا که به اثبات اصل مبدأ بازمی‏گردد تنها با دلیل عقلی باید اثبات شود و از آن پس حتی در مسائل مربوط به توحید می توان به سخن معصوم (علیه‏السلام) استناد کرد.

2 ـ روایات و ادلّه نقلی که در ارکان سه‏گانه مزبور فاقد یقین است و در نتیجه یقین‏آور نبوده، بلکه تنها مفید ظن و گمان است. این گونه روایات ناظر به سه بخش است: الف: معارف اصول دین؛ در این گونه معارف که از اصول دین است و اعتقاد به آن ضروری است و یقین و جزم در آن معتبر است، با ادلّه نقلی ظنی نمی‏توان به یقین دست یافت. این گونه از ادلّه نقلی در این بخش حجّت نیست. ب: معارفی که از اصول دین نیست؛ در این موارد می‏توان به ایمان اجمالی بسنده کرد و مفاد روایت ظنّی را نیز در حدّ احتمال پذیرفت. ج: معارفی که نه از اصول دین است و نه از قسم دوم، بلکه بیانگر مسائل علمی و آیات الهی در خلقت است؛ در این بخش نیز روایات غیر قطعی در حدّ احتمال قابل پذیرش است، ولی حجّت تعبّدی نیست.

مراحل پنج‏گانه در فهم معارف دین

در تفسیر هر یک از آیات قرآنی این مراحل را باید پیمود:

1 ـ مفاد آیه مورد نظر را با قطع نظر از سایر آیات قرآن باید فهمید.

2 ـ با استفاده از سایر آیات قرآن باید آیه مورد نظر تفسیر شود. در این مرحله حاصل معنای آیه را که ثمره تفسیر قرآن به قرآن است، می‏توان به «قرآن» اسناد داد، ولی قابل اسناد به «اسلام» نیست.

3 ـ باید همه روایاتی که در شأن نزول، تطبیق و یا تفسیر آیه مورد بحث آمده و همچنین روایاتی که به گونه‏ای با معنای آیه مزبور مرتبط است با یکدیگر جمع‏بندی شود.

4 ـ پس از جمع‏بندی روایات مزبورْ حاصل و عصاره آنها را بر قرآن کریم عرضه کنیم.

5 ـ در صورت هماهنگی پیام ثَقَل اصغر با سخن ثَقَل اکبر، جمع‏بندی نهایی کرده، آنگاه این مجموعه هماهنگ را پیام و سخن اسلام بدانیم. پیش از دریافت پیام ثَقَل اکبر، تبیین مفهوم آیه به وسیله روایت مستلزم دور است.

معارف مستفاد از متون نقلی (اعم از قرآن و حدیث) سه گونه است و عقل در هر بخش داوری ویژه‏ای دارد: الف: معارفی که عقلْ توان شناخت آن را ندارد. وظیفه او در برابر این گونه معارف، استماع، انصات و پذیرشِ پیام دین است. ب: معارفی که عقلْ توان شناخت آن را دارد و درباره آن حکم به «تصویب و تأیید» می‏کند. در این صورت برهان عقلی در کنار متن نقلی سخنگو و پیام‏آور دین خداست. ج: معارفی که عقلْ توان شناخت آن را دارد، لیکن درباره آنها حکم به «تخطئه و تکذیب» می‏کند؛ در این صورت پیام عقل مبرهن بر ظواهر متن نقلی مقدم است.

نکته: چون تعارض عقل قطعی با نقل یقینی ممکن نیست اگر چنین رخدادی پدید آمد حتماً ابتدایی است و با نظر دقیق برطرف می‏گردد؛ چنانکه دو دلیل عقلی قطعی یا دو دلیل نقلی یقینی هرگز معارض یکدیگر نیست.

روایات تطبیقی و تفسیری

تفسیر به معنای بیان معانی الفاظ و جمله‏های قرآنی است و بیشتر آن احادیث از این قبیل نیست، بلکه در پی تطبیق آیه بر برخی از مصادیق و در موارد فراوانی تطبیق بر بارزترین مصداق آن است، فایده و نقش روایات تطبیقی آن است که با تبیین برخی مصادیق آیه، مفسّر را در ارائه معنای کلی راهنمایی می‏کند.

ادامه دارد...

  • ۹۳/۰۴/۲۷
  • محمد قائمی راد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی