بیانات آقا(01/05/93)
تلخیص بیانات در دیدار دانشجویان
01/05/1393
بسماللهالرّحمنالرّحیم
خدا را شکر میکنم که انسان احساس نشاط،
حرف، انگیزه و مطالبهگرى میکند؛ در آینده، مسئولین شما هستید، انشاءالله روحیه
منتقدانه و مطالبهگرانه و همراه با احساس تکلیف، در شما باقى بماند؛ که اگر این
شد، کشور نجات پیدا خواهد کرد.
چند مطلب را گفتند که درخور توجه بود؛ مسئلهى «نگاه به علم، بدون توجه به فایدهى علم براى کشور» حرف درستى است. تلاش علمى، در کشور ما تلاش موفق و مورد تحسینى است، منتها علم، مقدمهى عمل است؛ علمِ نافع عبارت است از علمى که به کار کشور بیاید. اینکه مقالهمان در آىاِسآى منتشر میشود، یا حتى مرجع قرار میگیرد، تمجید علمى هست، اما مطلوب نهایى نیست.
نکتهى دیگرى که در بیانات بود و درست است، ارتباط بین مدیریت اقتصادى و فرهنگ است. «در دهه ۷۰ ما مسئلهى تهاجم فرهنگى را مطرح کردیم درحالىکه تهاجمْ تهاجم اقتصادى بود» حرف درستى است؛ لکن نگاه به فرهنگ بهعنوان یک مسئلهى اصیل، بایستى مورد توجه در همهى سطوح باشد. همانوقت اعتراضهایى به مدیریت اقتصادى هم میشد؛ اما آنچه اهمیت داشت و امروز هم حائز اهمیت است، جهتگیرىهاى فرهنگى است. البته مدیریت اقتصادى تأثیراتى بر فرهنگ میگذارد، چنانکه عکس قضیه هم است.
یک مسئله که بهصورت حاشیهاى مطرح شد و حاشیهاى نیست، ازدواج جوانها است. من از این بیم دارم که نگاه بىتفاوت به ازدواج - که امروز این نگاه وجود دارد - در آینده تبعات سختى را بهوجود بیاورد. سربازى مشکلى نیست؛ میشود در آن زمینه هم فکر کرد، راه حل بهعنوان یک مانع در امر ازدواج، این نیست که ما مدت سربازى را کوتاه کنیم؛ میتوان شیوههاى دیگرى را بهکار گرفت؛ لکن این یک مسئله است. انگیزه براى ازدواج، باید تبدیل بشود به یک اقدام عملى؛ یعنى ازدواج باید تحقق پیدا بکند. خداى متعال میفرماید: اِن یَکونوا فُقَرآءَ یُغنِهِمُ اللهُ مِن فَضلِه، این وعدهى الهى است. ازدواج موجب نمیشود که وضع معیشتى افراد دچار تنگى بشود؛ بلکه ممکن است گشایش ایجاد کند. محیط دانشجویى محیط مناسبى است براى زمینهسازى. بر روى مسئلهى ازدواج، خود جوانها، اولیا، و مسئولان مرتبط با دانشگاه، تصمیم بگیرند؛ نگذاریم سن ازدواج - که بالا رفته؛ بخصوص در دختران - ادامه پیدا بکند. بعضى از سنتهاى غلط در مورد ازدواج وجود دارد که دستوپاگیر است. شما که جوانید، پیشنهادکنندهى نقض خیلى از عادتها هستید، این سنتهاى غلطى را بایستى شما نقض کنید. در گذشته معمول بود که براى ازدواج، افراد مؤمنى پیدا میشدند، واسطهگرى میکردند، دخترهاى مناسب را، پسرهاى مناسب را، معرفى میکردند، ازدواجها را راه مىانداختند؛ این کارها باید انجام بگیرد.
نکتهاى در بیانات بود که مواضع سیاسى چگونه منطبق با نظرات رهبرى باشد؟ اینجور نیست که همهى مواضعى که مردم اتخاذ میکنند، بایستى الگوگرفته و برگردان نظراتى باشد که رهبرى ابراز میکند؛ شما بهعنوان یک مؤمن، صاحب فکر، باید نگاه کنید، تکلیفتان را احساس کنید. اینجور نیست منتظر بمانید رهبرى چه موضعى اتخاذ میکند که بر اساس آن موضعگیرى کنید؛ اینکه کارها را قفل خواهد کرد. رهبرى وظایفى دارد؛ شما هم وظایفى دارید؛ به صحنه نگاه کنید، تصمیمگیرى کنید؛ منتها معیار عبارت باشد از تقوا یعنى اسیر هواى نَفْس نشدن در جانبدارى یا در مخالفت. اگر این رعایت شد، هم انتقاد خوب است، هم جانبدارى. اگر در زمینهاى نظرى هم از سوى حقیر ابراز شد، کسانى که این نظر را قبول دارند، ممکن است این از عواملى باشد که در تشخیص آنها دخالت خواهد داشت. یکى از دوستان هم گفتند که خواب از چشم دانشجویان ربوده شده. این خیلى خوب است. این حالت دغدغه، موجب میشود که با چشم باز نگاه کنید.
اما آنچه من یادداشت کردم؛ اولاً دانشجو را ما جزو مجموعههاى نمایشگرِ وجدان بیدار ملت بهحساب بیاوریم. اگر دانشجویان در یک جامعهاى خواستى داشته باشند، این نشاندهندهى گرایش عمومى است؛ در همهجاى دنیا همینجور است. لذا باید دانشجو آگاهانه با مسائل برخورد کند [البته] انتظار این را نداریم که دانشجو از درس و بحث و کار گوناگون، بزند و فقط به کار سیاسى بپردازد.
بعضى از مسائل مربوط به محیط پیرامونى ما است. مسائل منطقه از کشور جدا نیست؛ که یک مسئلهى اساسى امروز، مسئلهى فلسطین است. مسائل غزه از دو منظر باید مورد توجه قرار بگیرد: یک منظر این است که این نشاندهندهى واقعیت رژیم صهیونیستىاست؛ این بخش نهچندان مهم است. بنا را گذاشتند بر مشت آهنین، همه جا هم میگویند، تا قبل از اینکه این رژیم رسماً هم شناخته بشود و استعمارگرها آن را بر دنیا تحمیل کنند، صهیونیستها در فلسطین جنایتهاى زیادى کردند؛ این واقعیت رژیم صهیونیستى است؛ علاجى هم ندارد جز از بین رفتن این رژیم. از بین رفتن رژیم صهیونیستى هم به معناى قتلعام مردم یهودى در آن منطقه نیست؛ از مردمى که در این منطقه زندگى میکنند و متعلق به خود اینجا هستند، یک نظرسنجى بشود؛ ما حتى شکل آن را هم در ارتباط با سازمان ملل و بعضى از مراجع بینالمللى تعیین کردیم، محل بحث هم واقع شد.
تا وقتى که این رژیم سرِپا است، علاج چیست؟ مقاومت قاطع و مسلحانه است. کسى گمان نکند اگر موشکهاى غزه نبود، رژیم صهیونیستى کوتاه مىآمد؛ ببینید در کرانهى باخترى چه میکنند که موشکى ندارد، یاسر عرفات را که با صهیونیستها همراهى کرد، نتوانستند تحمل کنند. اینجور نیست که اگر قدرت در مقابل صهیونیستها نشان ندهیم، رحم کنند، تنها علاجى که تا قبل از نابودىِ این رژیم وجود دارد عبارت است از اینکه فلسطینىها قدرتمندانه برخورد کنند؛ اگر قدرتمندانه برخورد کردند، احتمال اینکه طرف مقابل کوتاه بیاید، وجود دارد؛ کمااینکه الان دارند با همهى توان دنبال آتشبس میگردند؛ یعنى بیچاره شدند. آدمکشى میکند، در عین حال عاجز هست؛ یعنى در یک گرفتارى گرفتار است؛ لذا دنبال آتشبس است. کرانهى باخترى هم مثل غزه باید مسلح بشود.
البته وظیفهى مردم دنیا حمایت سیاسى هم هست؛ کمااینکه در کشورهاى اسلامى، حتى غیر اسلامى، حرکتهاى مردمى وجود دارد؛ روز قدس هم دنیا خروش ملت ایران را خواهد دید. یک عدهاى خواستند با شعار «نه غزه، نه لبنان»، عکس این را نشان بدهند؛ نه، ملت ایران معتقد به دفاع از مظلوم [است]؛ کونوا لِلظالِمِ خَصماً و لِلمَظلومِ عَوناً. این یک نگاه به قضیه است. لکن آنچه از این نگاه مهمتر است، این است که دنیاى استکبار و در رأس آنها آمریکا از این فاجعهآفرینى، حمایت میکنند. این نگاه عمیقترى است؛ روى این باید تکیه کرد. قدرتهاى غربى - چند دولت مقتدر غربى که در رأس آنها آمریکا است، پشت سرش هم انگلیس خبیث - ایستادهاند از این رژیم دفاع کنند؛ با چه منطقى؟ منطق مسخرهى آقاى رئیس جمهور آمریکا که میگوید اسرائیل حق دارد از امنیت خودش دفاع کند! فلسطینىها حق ندارند؟ مسئولین این کشورها نمیفهمند که چه میکنند با آبروى خودشان و آبروى کشورهایشان در تاریخ!
این نشاندهندهى این است که منطق لیبرالدموکراسى - این نظام فکرى که کشورهاى غربى بر اساس آن اداره میشوند - از ارزش اخلاقى برخوردار نیست. این در عمل ما باید اثر بگذارد، یک معیار باشد. یعنى ملت، دستگاه فکرى ما، نباید این را فراموش بکنند؛ نظام قدرت غربى و پایهى فکرى او این است؛ این در مقابل نظام اسلامى قرار دارد. بىاعتناترین سیاستمداران به حقوق بشر، همینهایى هستند که مدیریت این چند کشور را برعهده دارند؛ تنها چیزى که اینها قبول دارند، عبارت است از پول و زور.
این را بهعنوان نصیحتى به آمریکا نمیگوییم؛ براى خودمان میگوییم که بفهمیم با چه کسى طرفیم؛ آنچه مهم است این است که تحلیل درستى از غرب داشته باشیم. مواجههى آنها با جمهورى اسلامى و بیدارى اسلامى، بخشى از سیاستهاى کلان آنها است. سیاست کلان نظام سلطه، عبارت است از تسلط بر سرنوشت ملتها بدون اینکه اعتنایى به خواستهى ملتها داشته باشند؛ شعارهاى ضد استکبار در کشور ما، ناظر به این حقیقت است. عدهاى بمجرد اینکه شعار ضد غربى مىشنوند، تصورشان این نباشد که کار بدون منطق انجام میگیرد؛ این نگاه ضد غربى در انقلاب اسلامى، متکى است به یک تجربهى درست، نگاه عقلانى درست، محاسبهى صحیح. هدف اساسى دشمن این است که در دستگاه محاسباتى ما اختلال ایجاد بکند. وقتى دچار اختلال شد، از دادههاى درست، خروجىهاى غلط بهدست خواهد آورد؛ یعنى تجربهها هم دیگر به درد او نخواهد خورد.
عدهاى هستند در کشور - روشنفکران غربگرا - درس نمیگیرند. دیدند که دیکتاتورىِ رضاخانى، بهوسیلهى انگلیسها برپا شد - یک قلدرِ بىاعتناى به اصالتهاى کشور را مسلط کردند - بعد هم در دههى ۲۰، همان قدرتها ایران را اشغال کردند، در واقع بین خودشان تقسیم کردند؛ نفت را بردند و قراردادهاى ظالمانه را تحمیل کردند؛ کودتاى بیستوهشتم مرداد را راه انداختند و یک دولت ملى را - که با همهى عیوبى که داشت برخاستهى از آراء مردم بود - ساقط کردند؛ نهضت ملىِ نفت را به انحراف کشاندند؛ دیکتاتورىِ محمدرضا را بر این کشور تثبیت کردند؛ در دوران حکومت سىوچند سالهى محمدرضا، چوب حراج به ثروت مادى و معنوى ما زده شد؛ در مقابله با انقلاب ملت ایران، از صدام حسین حمایت کردند - با اینکه خودشان صدام را قبول نداشتند- همین غربىها، انگلیس، آمریکا، فرانسه، اینها تجربههاى است. روشنفکر غربزده، دستگاه محاسباتىاش اختلالیافته است، از این تجربهها استفاده نمیکند.
از مهمترین خدمات انقلاب اسلامى، احیاى عقلانیت صحیح بود. اینکه شما مىآیید مسائل منطقه را تحلیل میکنید، نشان دهندهى حیات عقلانى کشور است. بعضىها دلشان میخواهد برگردند به شکل سابق. جریانهاى غربزده - که عاشق غربند، ملت را تحقیر میکنند به نفع مسلطین غربى - دلشان میخواهد که همانها بیایند و براى امور کشور شاخص معین کنند. در مقابل اینها باید ایستاد. حرکت، حرکت عقلانى است. توصیه میکنم دانشجویان را به اینکه مطالعات خودشان را، در مسائل دینى، در مسائل سیاسى، در کنار کار علمى تقویت کنند. قدرت تحلیل را در خودتان تقویت کنید. امروز نرسیدیم به بررسى مسائل گوناگون کشور [لکن] دانشجو باید در زمینهى مسائل گوناگون کشور تحلیل در اختیار مردم بگذارد. اینهم متکى است به مطالعه. «کرسىهاى آزاد اندیشى» که مستلزم بحثهاى آزاد دانشجویى در محیط دانشگاهها است، بسیارى از مسائلى را که دوستان مطرح کردند، میتواند تعیین تکلیف کند.
نکتهى دیگرى که عرض میکنم، در محیط دانشجویى، «رقابت گفتمانى» چیز خوبى است، درصورتىکه با تحمل مخالف همراه باشد. از وجود مخالف نه باید انسان تعجب بکند، نه خشمگین بشود، نه باید بیمناک بشود. اگر از داشتن مخالف تعجب بکند، معناى آن این است که به خودش خوشبین است؛ تعجب میکند که کسى با او مخالف باشد. هر فکرى مخالف دارد، اینجور هم نیست که آن مخالفها خطا میکنند؛ نقاط ضعفى وجود دارد و آن نقاط ضعف موجب میشود یک عدهاى مخالفت بکنند؛ همچنانکه نباید خشم ما را برانگیزد؛ مخالفت قابل قبول است. وحشت هم نباید بکنیم؛ وحشت کردن نشاندهندهى این است که انسان به استحکام موضع خودش خاطرجمع نیست؛ منطقى داریم، پایههاى این منطق را محکم میکنیم، وارد میدان رقابت گفتمانى میشویم. بنابراین محیطهاى دانشجویى با همین نشاطى که امروز دارند؛ یکدیگر را هم تحمل کنند، باهمدیگر حرف بزنند، مبانى را محکم کنند؛ اساس کار را هم در زمینهى عملى، تقوا قرار بدهند و در زمینهى فکرى، مرز اسلامى و شناخت دشمن و شیوههاى دشمنى که به کار میرود.
والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته
- ۹۳/۰۵/۰۳