افسر

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان

شوکرانی از جنس حقیقت

پنجشنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۳:۲۱ ب.ظ

منتظر ایستاده بود. چراغ قرمز شد. خودروهایی با مدل های مختلف. دخترک هفت، هشت سال بیشتر نداشت. انتخاب کرد، جلوی خودرو رفت و -با آن کهنه لباس هایش که زیبایی را به سخره گرفته بودند- شروع به رقصیدن کرد. راننده با دو انگشتی که در میان آن ها سیگاری را نگه داشته بود، به دخترک اشاره ای معنی دار کرد. دخترک بی تفاوت نسبت به اتفاقی که بارها برایش تکرار شده بود، به سمت خودرویی دیگر رفت. تایمر چراغ راهنمایی زمان را ثانیه به ثانیه می بلعید، ولی دخترک هنوز آن قدر زمان داشت تا یک بار دیگر شانسش را امتحان کند. راننده زنی بود از آن زن ها! شروع به رقصیدن کرد. زن، مات درحرکات دخترک خیره مانده بود. دخترک ناگهان چرخش های موزونش را متوقف کرد، لب های کوچکش را روی کاپوت خودرو گذاشت و آن را بوسید، بعد پیشانی اش را بر آن گذاشت. باور کردنش دشوار بود. دخنرک برای چه مبلغی این کارها را می کرد؟ مگر چه قدر به او کمک خواهند کرد؟ زن به آرامی سرش را روی فرمان خودرو تکیه داد.

بیست قدم آن طرف تر -در کنار چهارراه- پنج شهید گمنام را به خاک سپرده بودند. گمنامِ گمنام...

  • ۹۳/۰۲/۱۱
  • محمد قائمی راد

نظرات  (۳)

راستی به نظرم عنوان افسر برای وبلاگت عنوان جالبیه که با هوشمندی انتخاب شده....

جملاتی که اضافه کردی خیلی به واضح تر شدن مطلبت کمک کرد.

یه نکته به ذهنم میاد که البته شاید درست نباشه : وقتی دخترک فقیر رو تصور می کنم دوست دارم باهاش صمیمی بشم . دوست دارم دوستش داشته باشم و باهاش راحت باشم ولی بعضی عبارات متن ، عبارات ادبی ای هستند که باعث میشه من حس صمیمیت رو تو نوشته ات احساس نکنم و نتونم با شخصیت اصلی داستان ارتباط برقرار کنم . نظرت در مورد نام داستان چیه ؟ شوکرانی از جنس حقیقت ؟ البته این عیب منه که دامنه ی لغاتم ضعیفه ولی شاید ، شاید واژه ی شوکران برای بعضی مخاطبان دیگرت هم کمی سخت باشه . بگذریم از اینکه من اصلا معنای لفظ شوکران رو نمی دونم ....

ترکیبی مثل کهنه لباس همین طور!! نظرت در مورد این چیه که به جای کهنه لباس بگیم لباس های کهنه ؟ به نظرت این طور با متن راحت تر نیستیم ؟ البته مقصود من از راحت تر بودن ، کم کردن از زیبایی های متن نیست ...

من چند بار تجربه کردم که یه مطلبی رو خوندم و هیچی نفهمیدم ، بعد که بهم توضیح دادن متوجه شدم چقدر مطلب خوب گفته شده بود و من چقدر کج فهمی به خرج دادم .
فکر کنم الآن هم از همون موقع هاست . متأسفانه من داستان رو اصلا نفهمیدم ....
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی